
بقیه در ادامه مطلب...
حظات شيرين با نوه بودن
خانواده برايم «كانون» و «سرپناه» است. دور هم بودن را دوست دارم. تك فرزند بودم، سن پدر و مادرم بالا بود و من بعد از 14 سال ازدواج با نذر امام رضا(ع) به دنيا آمدم.
تفاوت سني داشتيم، خانوادهام مذهبي بودند و من روحيه هنرمندي داشتم كه با عقايد آنها متفاوت بود و از هم دورمان ميكرد.
چون جمع بودن را دوست داشتم هميشه سراغ همسايه بغليمان كه خانواده پرجمعيتي بود، ميرفتم و حتي اگر كنارم ميگذاشتند باز هم به سراغشان ميرفتم! كه تو جمع آنها باشم. هميشه دلم ميخواست خانواده زيادي داشته باشم داراي خواهر، برادر و بچههاي زياد باشم، كه متاسفانه نشد!
در سن كم ازدواج كردم در همان سال اول صاحب پسري شدم و با اينكه تصميم داشتم چند بچه داشته باشم، متاسفانه همين يك پسر ماند و باز همان اتفاق خودم براي بچهام هم افتاد.
پسرم در سن كم ازدواج كرد و به خارج رفت و صاحب يك دختر به نام آوا شد در نتيجه من پدربزرگ شدم. پسرم در حال حاضر در خارج از كشور به سر ميبرد و عروس و نوه شيرين و دوستداشتنيام هم در ايران هستند. با اينكه كارم خيلي زياد است به شوق ديدار نوهام در هر فرصتي به سراغ او ميروم. لحظاتي كه با نوهام ميگذرانم برايم فوقالعاده لذتبخش است. شوق و ذوق كودكي او مرا هم به وجد ميآورد سادگي و خلوص او مرا به ياد كودكي خودم مياندازد.
در كنار عروس، نوه و همسرم كانون گرم خانواده را احساس ميكنم و خانوادههاي عروسم و خانواده همسرم همه با همديگر جمع هستيم كه فضايي پر از عشق را براي نوهام به وجود بياوريم.
تحصيل و كار از زبان فرشتهخانم
فرشته ميرهاشمي همسر رضا رويگري ميگويد: از بچگي درس خواندن را خيلي دوست داشتم اولين آموزگار زندگيام مادرم بود كه درس عشق و ايثار را از او گرفتم. از پنج سالگي به مدرسه رفتم. از 14 سالگي تدريس را آغاز كردم و بدينگونه كمك مادرم هم بودم.
تحصيلات دانشگاهيام براساس «سازندگي» بود. از «ساختمانسازي» به «شهرسازي» و بعد به «انسانسازي» رسيدم.
فوقليسانس معماري از دانشگاه تهران، فوقليسانس شهرسازي و دكتراي روانشناسي را از كاليفرنيا گرفتم. در تمام سالهاي تحصيلم كار كردم و درس خواندم و براي «سازندگي» خودم قدم برداشتم.
مقصدم در زندگي «تاثيرگذاري» و «سازندگي» در زندگي انسانها بوده است به همين خاطر با علاقهاي كه به مردم داشتم و با ايمان به انسانها و گوهر وجود و تواناييهايشان در سال 1368 برنامههاي آموزشي تجربي «بنيان» را پايهگذاري كرده و به تدريج «متد بنيان» را جهت «موفق و موثر بودن در زندگي» و تنظيم رابطه با خود و ديگران طرح كردم و در برنامهها، دورهها و سمينارهاي بنيان ارائه دادم.
«متد بنيان» تكنيك سادهاي را در اختيار شخص قرار ميدهد كه در مراجعه با هر پديدهاي نسبت به برداشتها و رفتارهاي خود آگاه بوده و به آنها احاطه داشته باشد و با تميز و تشخيص، با حال و احوال روحيه سازنده، اقدام سازندهاي را انتخاب كرده تا نتيجه مطلوب را ايجاد كند.
بنيان، اولين برنامه آموزشي تجربي جهت رشد و موفقيت در خارج از كشور در ايران ميباشد.
در مدت 22 سال گذشته عده بسيار زيادي در برنامهها و در كشورهاي مختلف شركت كردهاند. در حال حاضر كارم در ايران متوقف شده است كه اميدوارم با نيت خيري كه مسئولان در اين مورد دارند برنامههايم در ايران تدوين شده ارائه گردد. ايمان دارم كه خيري در پيش است و به اين پديده هم خوشامد ميگويم.
به پدرشوهرم افتخار ميكنم
هيلدا حاج ميرزا 31 ساله، اهل تهران و عروس رضا رويگري است، دخترش آوا(نوه رضا رويگري) در 3 شهريور سال 1386 در شهر «گوا»ي كشور هندوستان به دنيا آمد و 10 ماهي است كه در ايران زندگي ميكنند.
«آوا» نوه رضا رويگري، در خانوادهاي هنرمند به دنيا آمد، مادرش، خالهاش و مادربزرگ مادرياش در نقاشي تخصص دارند، پدرش در موسيقي فعاليت ميكند و پدربزرگش هم كه همه ميشناسند، «رضا رويگري» يك هنرمند به تمام معناست
هيلدا عروس رويگري ميگويد: از 23 سال قبل و پيش از ازدواج با «كيارش» (پسر رضا رويگري)، اين خانواده را ميشناختم، هيچ وقت فكر نميكردم، روزي ايشان پدر شوهرم شود، به داشتن پدرشوهري مثل او افتخار ميكنم، چرا كه بسيار دوستداشتني و خانوادهدوست است. وي به عنوان پدربزرگ دخترم، دلسوز و مهربان، در قالب پدرشوهر صميمي و پرمحبت و در قالب يك هنرمند تحسينبرانگيز و... من با تمام وجود، هنرش را دوست دارم و به او فتخار ميکنم.
از او بيشتـر بــدانيد
پدرم در تجريش باغبان بود و من تنها پسر او، وقتي كه بچه بودم، نقاشي ميكردم، در كوچه پس كوچههاي خلوت تجريش به همراه دوستانم.
از زماني كه در دوران كودكي به سينما بهار تجريش ميرفتم به سينما و هنرپيشگي علاقهمند شدم.
پدرم مخالف هنرپيشه شدن من بود، حتي ميگفت نقاشي هم نبايد انجام بدهي.
وقتي رضايت پدر را به دست آوردم، سر از تئاتر در آوردم آن زمان او تازه به دبيرستان راه يافته بودم.
نمايشي داشتيم در رابطه با تعزيه امام حسين(ع)، وقتي پدرم آمد نمايش مرا ديد (البته از دور كه من نبينمش... نميدانم چه كسي به او خبر داده بود كه من دارم نمايش بازي ميكنم.) ناراحت نشد و گفت اينها مطرب نيستند،؛ ديگر هم كاري به كارم نداشت.
وقتي در اوايل انقلاب ترانه معروف «ايران ايران ايران، رگبار مسلسلها» را خواندم، سربلند شد و گفت كار ما هنر است نه مطربي.
26 ديماه سال 57، روزي كه شاه رفت به استوديوي صبا در خيابان كاخ آن زمان و فلسطين كنوني در حالي كه حكومت نظامي بود، رفتم و آن ترانه با شعر «حسين سرفراز» را خواندم.
بعد از انقلاب با يكي از دوستانم كارگاه كوچكي درست كرده و ترشي توليد ميكرديم، اسمش را نيز گذاشته بوديم «محصولات خانگي كدبانو»... كارمان رونق گرفت تا اينكه «رضا ژيان» خدا بيامرز مرا دوباره به سوي هنر سوق داد.
گل كارمان «اجارهنشينها» بود، يك فيلم جذاب براي همه خانوادهها...
از سال 73 دور بازيگري را خط كشيدم و دوباره به نقاشي روي آوردم.
مدتي به آمريكا رفتم، در آنجا با همسرم آشنا شدم و ازدواج كردم...
پس از بازگشت و دوري چندين ساله از سينما، در سال 80 با فيلم «بوتيك» به سينما بازگشت.
در سالهاي اخير در بيشتر مجموعههاي تلويزيوني بازي كرد اما تك و توك در سينما، مثل اخراجيهاي 3... اوج هنرنمايياش، بازي در سريال مختارنامه و نقش كيان بود.
به خاطر بازي در اين مجموعه سيگار را ترك كرد و چند سالي است كه ديگر سيگار نميكشد.
به ورزش علاقه فراواني دارد و بيشتر عصرها اگر سرصحنه نباشد، بايد او را در باشگاه بدنسازي ببينيد.
سعي ميكند غذاهاي دريايي ميل كند و به پوست صورتش برسد، او يكي از محبوبترين بازيگران ميانسال است.
صداي بسيار گيرايي دارد و تاكنون 2 آلبوم موسيقي سنتي روانه بازار كرده است.
آدم حساس و دل نازكي است، ميگويد: كودك درونم حضور پررنگي در زندگيام دارد.
در سالهاي اخير، هر سال، در بيش از چند پروژه بازي كرده است كه در نوع خود ركورد محسوب ميشود.
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها:
رضا رویگری,
بیوگرافی رضا رویگری,
روزنامه,
بانک شهر,
بانک دی,
عروس رضا رویگری,
رضا رویگری به همراه همسر و عروس و نوه اش / عکس,
رضا رویگری به همراه همسر و عروس و نوه اش,
عکس رضا رویگری به همراه همسرش,
,